×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

تازه ها

امروز : پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳

عیسی پیری*؛

اپیزود اول
شهر‌های کشور مهمترین کارگاه و آموزشگاه بزرگ مکانی سیاسی است چنانچه رابرت پارک از مکتب جغرافیایی شیکاگو به خوبی گفت که “شهر کارگاه تمدن است”. در دوره مدرن نیز شهر، مکان و فضا و بستر دولت-ملت سازی بوده است. یعنی تمدن نوین بی‌شک تمدن شهری بوده‌است که تداوم آن قبل از هر چیز بر سبک و سیاق و یادگیری شهریت و سبک زندگی شهری منوط و مربوط است. برخی از ملت‌ها توانستند شهری بشوند و بر چالش‌های باقی مانده سنت و فئودالیته غالب آمدند و البته از در صلح با آن برآمدند. نه به تیغ سانسور، ادبیات و ارزش‌های زبانی متنوع و فرهنگ غنی جغرافیای سرزمینی را به بهانه مرکزیت و خوانش‌های نادرست از ملیت به باد انحراف دادند و نه هر آنچه که از منظر شهر مدرن یا ملت مدرن درست نبود دلیلی ندیدند تا به زوال بکشند و نابودش کنند. هم کلیسای نوتردام را حفظ نمودند و هم برج ایفل را ساختند. هم تاریخشان را حفظ نمودند و هم بر قابلیت‌های تاریخی شان افزودند. ابتدا با خود و با تاریخ و ارزش‌های خود صلح کردند و سپس با همه جهان مودت نمودند. عقل مدرن و عشق سنت را به گونه‌ای به هم دوختند تا نه سیخ بسوزد و نه کباب. از قضا همه این‌ها از دو چیز گذشت: شهر و کتاب.

در کتاب خواندند و در شهر تجربه کردند. میلیون‌ها جلد کتاب در کتابخانه هایشان بود. از فلسفه یونان تا اسکندریه مصر. عشق و عقل را در بستر شهریت به هم آشتی دادند.
اپیزود دوم
اما در جبهه دیگر، یعنی در برخی ملل شرق، عقل نوظهور مدرن توان ایستادگی در برابر لایه‌های زمخت و انباشته و رسوب شده بر هم را نداشت لذا جسته گریخته عقلی بود، اما عشق و احساس و هیجان برتر بود. اینجا ایدئولوژی هم به راحتی می‌توانست تولید شود و لذا غلظت هیجان بیشتر و به همان میزان تراکم عقل کمتر و کمتر شد. ملت عشق همان است که گرفتار معرفت‌هایی تاریخی است که نمی‌تواند فرم اجتماعی و جمعی گذار به صورت‌های دیگر تاریخی و الگو‌های دیگر حیات را صورتبندی کند. امر سیاسی که صرفا در ذیل موضوعات جمعی قابل شناسایی است در صورتبندی‌های ملت عشق به گونه‌ای اعوجاجی و غیر قابل شناخت همان فرم‌های مطلوب سنت را می‌گیرد و شهریت به معنای پذیرش دیگریِ مدرن و غیر سنتی را به یغما می‌برد. ساختار‌های کالبدی و فیزیکی و مدرنیزاسیون شهر را دارد، اما روح شهریت غایب است. از اینجاست که دولت – ملت شدگی به تاخیری طولانی مدت می‌انجامد.اپیزود سوم
تورم بالای مسکن و مستغلات، سرعت رشد قیمت غیرتعادلی مسکن در شهر‌ها در یک سال شیطانی اخیر، افزایش ضریب فلاکت اقتصادی، بالا رفتن وحشتناک تعداد زباله گردها، بیداد بیکاری در میادین شهری و از طرف دیگر افزایش سرقت‌های کوچک، بیش از پانزده میلیون حاشیه‌نشین، طلاق و فروپاشی خانواده‌ها و. همه برر سر شهرهایمان آوار شده اند و یکبار دیگر و در لایه‌ای دیگر شهریت ما را به یغما می‌برند.
تورم افسار گسیخته در هر جامعه‌ای علاوه بر تناظر واقعی با شاخص‌ها و نماد‌های اقتصاد کلان آن کشور، بلکه متناظر بر چیز مهم دیگری هم هست: “شکست ملت ها”.
ملت‌هایی که به دور هر چیز یا نمادی، روح جمعی و تعاونی و گروهی و مشارکت سیاسی خود را افزایش داده اند معمولا از شکست در برابر پدیده‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به دور هستند و مقاومت می‌کنند و راه چاره پیدا می‌کنند. این راه چاره، از مسیر‌های خیلی اعجاب‌انگیز و دور از ذهن عبور نمی‌کند بلکه همین فهم “نقد طرح مفهومی و پیش فرض‌های زندگی” به آن‌ها فرصت طرح امکانهای نوین حیات اجتماعی را می‌دهد. از اینجاست که هر پدیده اجتماعی یا اقتصادی نمی‌تواند خیلی متراکم شده و به یک غده یا توده سرطان اجتماعی تبدیل شود بلکه ملت به امکان جدید حیات اجتماعی می‌اندیشد و آن را به دست می‌آورد. به عنوان مثال در سوئیس، ملت به کمک مالی ماهانه ۱۰۰۰ دلاری دولت نه می‌گوید چرا که باید با تورم و پیامد‌های فرااقتصادی این اقدام دولت مبارزه کند، یا در انگلیس به محض گران شدن حداقلی تخم مرغ، ملت مرغ نخریدند تا اینکه قیمت پایین آمد و یا داستان معروف اخیر جلیقه زرد‌ها در فرانسه. اما در جوامع دیگر فقدان نهاد‌های مدنی، ملت را به شکست می‌کشانند و تورم پیروز میدان است.
در اینجا خودخواهی فردی جایگزین فردگرایی مدرن و جمع‌گرایی استبدادی سنت می‌شود. فرم نهایی اقتصادی همچنین سیستمی، اقتصاد دلالی است. دلال‌ها، نرخ نان را به روز بالا می‌برند و با همدیگر هماهنگ می‌کنند تا قیمت خودرو، مسکن و … به ارزش بالاتر از جان آدمیزاد رشد کند.
اگر ملت در اینجا، نهاد‌های مدنی تاریخی خود را می‌توانست برپا کند و امر اجتماعی در اینجا، توسط قدرت و سیاست به حاشیه برده نمی‌شد، می‌توان با جرأت اذعان کرد که نیازی به برنامه ریزی از بالا به پایین و دولتی نبود، بلکه همان دلال از اقتصاد اخراج می‌شد و تعادل غیرفیزیکالیستی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و… جامعه برقرار می‌شد.
اما با تاکید باید عرض کنم که در فقدان مدنیت، ملت شکست می‌خورد و تورم پیروز میدان است.
در شبی که به غیر از مهتاب و کارگران شب، همه خواب بودند به امید دولت بیدار، در یک سیستم فروپاشیده اقتصادی، دلال‌ها، فقط دویست میلیون تومان بر خودرو‌های خارجی و به همین مقیاس بر خودرو‌های داخلی افزودند، این وضعیت نیازمند کنشگری جامعه مدنی آگاه است.
استادیار جغرافیای شهری، دانشگاه زنجان*

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.